من و گذشته من | ||
با عر ض تسلیت شهادت بانوی بزرگ اسلام فاطمه زهرا (س)
فردا روز شهادت بانویست که تمام دنیای اسلام در غم درگذشت او در سوگ قرار دارند
اگر بخوام بزبان عاشقها بگم امام علی (ع) عاشق و فاطمه (س) معشوق واقعی بودند و اونها که در غم نبودن معشوق میسوزند بهتر میفهمند امام علی چه کشید واقعا سخت بوده که ببینی معشوقت داره جان میده پیامبر بزرگ اسلام فرمود فاطمه پاره تن من است
من خوب بلد نیستم از بزرگواریهای خانم فاطمه زهرا بگم فقط میخواستم ................ [ یکشنبه 89/2/26 ] [ 12:22 عصر ] [ بهداد ]
[ نظرات () ]
سلام امسال هرجوری که شروع شد گذشت چند روز پیش دوباره خانواده با خبری خوش جان تازه ای گرفتند برادر بعد از دوفرزند پسر حالا یک دختر خانم به خانوادش اضافه شد [ شنبه 89/2/25 ] [ 12:1 عصر ] [ بهداد ]
[ نظرات () ]
با سلام می خوام این دفعه از محبت بگم شعر پایین هم هست نامش بوی محبت نمیدانم من این حس را دارم یا همه ولی احساسم اینه که همه دنبال محبت و چه بهتر بگم کسی که بما محبت کنه فرزند از مادر مادر از فرزند زن از شوهر و بلعکس گل از باغبان همه ما در رویاهایمان بدنبالش میگردیم حتی معشوق بدنبال محبت عاشق کجاست
چه زیاد دیدیم شنیدیم و خواندیم مادران و پدرانی که فرزندشان را رها کردند و فرزندانی که والدینشان را به سرای سالمندان و چه بهتر بگم فراموشی سپردند زن و شوهر و عاشق و معشوقهایی که اخرش بطلاق انجامیده میخواندم جایی نوشته بود طلاق تو کشور ما زیاد شده و
کجاست لیلی مجنون و فرهاد شیرین
کجاست علی (ع) و فاطمه(س)
کجاست فاطمه(س) حسن(ع) و حسین(ص) هرجا که یافتینش ادرسش را بمن هم بدهید
خیلی باز دلم گرفته دنیا عوض شده و ادمهاش (من اصلا قصد توهین ندارم هستند ولی ای کاش ان عده قلیل هم.........)
صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت نازکم کن که دیرن باغ بسی چون تو شگفت گل بخندید که از راست نرنجیم ولی هیچ عاشق سخن سخت بمعشوق نگفت گر طمع داری از آنجام مرصع می لعل ای بسا در که بنوک مزه ات باید سفت تا ابد بوی محبت بمشامش نرسد هرکه خاک دریمخانه برخساره نرفت در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا زلف سنبل به نسیم سحری می آشفت گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو گفت افسوس که آن دولت بیدار نخفت سخن عشق نه آنست که آید بزبان ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت اشک حافظ خرد و صبر بدریا انداخت چکند سوز غم عشق نیارست نهفت
[ دوشنبه 89/2/20 ] [ 11:14 صبح ] [ بهداد ]
[ نظرات () ]
سلام تا حالا فکر کردید برای چی بدنیا آمدید و برای چه زندگی میکنید و چرا میمیرید اصلا کسی که قراره ببمیرد چرا بدنیا میاد
(خود مطلب را درست نمیدانم) حضرت نوح که 900 سال عمر از خدا گرفتند در زمان کهنسالی خانه ای میسازند که وقتی خبر میدهند که قرار است از این دنیا بروند میگویند اگر میدانستم همین کلبه هم نمیساختم منظور ایشان ؟ این دنیا دنیای آزمایش است همه ما روزی آمده ایم و روزی میرویم من این دنیا را به مدرسه ای تشبیح میکنم که همانظور که میدانید زمانش تقریبا مشخص است و آنهایی که بهره خوبی از علم و تحصیل ببرند در زمانی که غیر از تحصیل که همان زندگی کار بهره خود را میبرند و آنان که مدرسه را فقط جایی برای تفریح و گذراندن روز انتخاب کرده اند بهره ای نمی برند خوشا بحال آنهایی که از این دنیا که بقولی مدرسه اخرت است بهره عالی ببرند (منبع مطالب پایین تقویم) آیا میدانید که هفتاد سال عمرتان چگونه میگذرد؟ 25 سال خواب 8 سال درس خواندن 7 سال تفریح 6 سال استراحت 5 سال صحبت با دیگران 4 سال غذا خوردن 3 سال رفت آمد با قیمانده فقط 12 سال پس.....
قدر وقت ار نشناسد دل و کار ینکند پس خجالت که از این حاصل اوقات بریم حافظ
دوستان خوبم دیروز داشتم جشنی که آقای ماهی صفت برنامه اجرا کرده بودند نگاه میکردم یک مطلب ایشان خیلی توجهم را جلب کرد گفتند من درخانه نمیگذارم نوار غمگین و یا فیلم کتاب و.... که غمگین باشد کسی استفاده کند واقعا درسته که اینها روی روحیه ما اثر میگذاره که متاسفانه نوار فیلم هم و .....همش شده غم غصه حتی فیلمهای خارجی که نگاه میکنی همه شکستها و داستانهای گریه اور پس ما خودمان باید خودرا ازاینها دور کنیم چون هرچه منتظر باشیم آنها نمیروند شاد باشید
بقولی بخندید تا دنیا برویتان لبخند بزند) [ پنج شنبه 89/2/16 ] [ 12:31 عصر ] [ بهداد ]
[ نظرات () ]
سلام می خواستم نظرتون را درمورد تقدیر و سر نوشت بدونم
شنیدین میگن تقدیر و سرنوشت هرکس از قبل تعیین شده نمیدونم میگن هرکسی میتونه ایندشو خودش بسازه من خیلی وقتها فکر میکنم زندگیم رو یک خط از قبل تعیین شده داره پیش میره و هروقت خواستم تغییری بهش بدم بعد از مدتی دیدم آن تغییر هم جزوی از همون راه بوده خیلی چیزها دست مانیست مثل مرگ پدر و مادر و کسانی که دوستشان داری خیلی وقتها آن چیزی که ما فکر میکنیم نمیشه
جایی خوندم تقدیر و سرنوشت جوابیست برای سرپوش گذاشتن روی کارهایی که تمام تلاشمونو نکردیم چند ساعت قبل یکی امد گفت بمن که رو یپشونیت بدبختی و ............... نوشته منکه میگم هرچی خدا بخواد همون میشه نظر شما چیه...
[ یکشنبه 89/2/12 ] [ 3:1 عصر ] [ بهداد ]
[ نظرات () ]
با سلام گفتم برای اینکه کمی حال هوا عوض بشه امروز دیوان حافظ را باز کردم گفتم اینجا بگذارم خیلی خوشحال می شوم نظر خودتون را برام بگذارید در موردی این..
خلوت انس معاشران گره ز زلف یار باز کنید شبی خوشست بدین قصه اش دراز کنید حضور خلوت انس است و دوستان جمعند وان یکاد بخوانید و در فراز کنید رباب و چنگ ببانگ بلند میگویند که گوش هوش بع پیغام اهل راز کنید بجان دوست که غم پرده برشماندزد گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید میان عاشق و معشوق فرق بسیار است چو یار ناز نماید شما نیاز کنید نخست موعظه پیر صحبت این حرفست که از مصاحب ناجنس احتراز کنید هرآنکسی که در این حلقه نیست زنده به عشق براو نمرده به فتوی من نماز کنید وگر طلب کند انعامی از شما حافظ حوالتش بلب یار دلنواز کنید [ سه شنبه 89/2/7 ] [ 11:24 صبح ] [ بهداد ]
[ نظرات () ]
سلام.انشالله که خوب و خوش سلامت هستید
اول از همه میخواستم از تمام دوستانی که ابراز همدردی کردند و با پیامهای سراسر مهر و محبتشان منو خوشحال کردند تشکر کنم من خیلی فکر کردم که ابدیت جدید در مورد چی بنویسم ولی نتونستم چون.. این چند روز بعد از طلاق خیلی برام سخت گذشت ولی وقتی فکر میکنم ان دوران هم خوشی نگذشت این چند روز خیلی چیزها از مردم شنیدم که دلم شکست کجا میگن مردها از طلاق اسیبی نمیبینند من آنقدر بهم ریختم که نمیدانم چکار کنم سعی کردم مهمانی برم ولی حرفهای مردم بهمم ریخت رفتم سر کار اعصابم بیشتر بهم ریخت نه مجله نه کامپیوتر و نه فیلم نتونست کمکم کنه خاطرات بد گذشته مثل خوره منو میخوره و هیچ چیزی نتونسته درستش کنه هیچ کس نمیتونه بفهمه من چی کشیدم یک نفر میگفت خوب ازدواج میکنی خیلی ها هم همین فکر را در مورد مردها میکنند ولی درست نیست مخصوصا برای من ترس افتادن دوباره این جریان ها و بخصوص بهم ریختگی روح روانم و منهم دیگه آن شادابی قبلی را ندارم یک نفر هم گفت خوشبحالت عشق کن راحت شدی من میگم شاید بچشم بیاد راحت شدم و میتونست از این بد تر باشه و من میگم کاش هیچ کدوم از این اتفاقات نمیافتاد منهم بمثل بعضی ها که زندگی خوبی دارند منهم زندگی خوبی را شروع میکردم امروز خبر بدی شنیدم یکی از اشناها که مرد بسیار خوبی بود مدتی قبل خانمش چشمهاشو از دست داد و خودش هم کمرش شکسته براش دعا کنید با عرض پوزش از شما دوستان که بعلت اینکه نمیتونم فکرمو جمع کنم نتونستم مطالب خوبی را ارائه بدم انشالله که بتونم در دفعه بعد با خبرهای بهتری بیام تا آن روز برام دعا کنید من ایندفعه مثل دفعه های قبل نمیروم آن روز دیر نیست
[ شنبه 89/2/4 ] [ 12:50 صبح ] [ بهداد ]
[ نظرات () ]
|