من و گذشته من | ||
امروز مصادف است با روز تولد من درست 28 سال پیش در چنین روزی چشم به این دنیای واقعن عجیب گذاشتم بگفته مادرم هوا خیلی بد بوده من اولین فرزند پدرم بودم پدرم در خانواده خیلی همه حسابی خاص روی ایشان باز کرده بودند پدرم دوست داشت اسمم را جواد بگذارد ولی امکانش نشده تو خانواده پدری با انکه فرزندانی دیگر هم بودند همه چون پدرمو دوست داشتن منو هم خیلی علاقه داشتن و تا این زمان همیشه لب زبانها بوده و داستان زندگی من تا بحال همیشه تیتر اخبار بوده بگفته افرادی یکبار قصد جانم را هم کردن چون خیلی ها من را سد راه خود میدیدند
تو این چند سال خیلی مشکلات سختی ها را پشت سر گذاشتم خیلی وقتها احساس میکردم به اخر خط رسیدم ولی نیمدانم چگونه میشد که امید تازه وارد زندگیم میشد و ادامه میدادم (خاص خدا )
هر چی بود گذشت و فقط خاطرات آن برای من ماند من هیچ نبودم جز یک افریده کوچک خدا
خدا میداند دوران تازه زندگی من چگونه خواهد بود هرچه هست من راضیم برضای او و این وبلاگ تا بتوانم جایگاهی خواهد بود برا ی ثبت خاطراتم
(با عرض تشکر از دوستانی که در مطلب قبلی تولدم تبریک گفتن انشالله که خوب خوش سلامت باشند)
[ شنبه 89/3/8 ] [ 12:42 صبح ] [ بهداد ]
[ نظرات () ]
|